برخی از بازی ها خسته کننده هستند و در برخی دیگر نمی توانید از انجام ماموریت ها دست بردارید. روانشناس بازی GeRannyMo توضیح می دهد که چگونه بازی ها شما را دستکاری می کنند.
حالا از شما خواننده عزیز سوال عجیبی می پرسم. آماده؟ بیا بریم: آیا تاکنون پس از انجام یک کار تشنه به خون در یک بازی، دست های خود را با دقت شسته اید؟ شاید اینطور باشد، زیرا با توجه به تأثیر عجیب مکبث، این کاری است که مردم گاهی انجام می دهند. برای شستن خون دست هایت؟
بیایید در مورد راههای عجیب، خوب و بدی که بازیهای مورد علاقهمان ما را دستکاری میکنند صحبت کنیم. روانشناس بازی GeRannyMo آنجاست که قبلاً در کانال یوتیوب خود سؤالاتی درباره زندگی توضیح داده است، مانند اینکه چرا می خواهیم همه چیز قرمز را در بازی ها از بین ببریم. انفجار! اوه، این راضی کننده بود.
دستکاری کنید تا آن را سرگرم کننده کنید
اگر بازی سرگرم کننده است، شما را بازی می کند. و نه تنها این – اگر کتابی خوب بخواند و شما را به داستان بکشاند، چه کار می کند؟ شما را دستکاری می کند زیرا نویسنده در جایی و به نحوی یاد گرفته است که شما – یا حداقل بخش بزرگی از خوانندگان – چیزهایی را احساس و تجربه کند. و فقط با قدرت کلمات. صحبت از آن: به عنوان مثال، کلمه “دستکاری” بار منفی دارد و برای برخی افراد وقتی ذکر می شود یک پرچم قرمز بلند می شود.
مانند رنگ سیگنال قرمز. یا یک گزارش کار پر از وظایفی که هنوز باید تکمیل کنید. یا یک لیست رتبه بندی که در آن شما ناعادلانه در رتبه اول نیستید: اینجا هستیم، حالا باید تمام آخر هفته را بازی کنیم تا بهترین باشیم و همه هم بتوانند آن را ببینند!
روانشناس بازی GeRannyMo با یک فنجان قهوه مجازی به من توضیح داد که چرا این کاملا قابل قبول است. اغلب، حداقل:
“من فکر می کنم که بدون این “ترفندها و دستکاری های روانی” ما خیلی زود خسته می شدیم. یک بازی تتریس را تصور کنید که در آن هرگز نمیتوانید شکست بخورید – یا یک بازی God of War که در آن از همان ابتدا آمار را به حداکثر رساندهاید و نمیتوانید مهارتها و سلاحهای خود را بیشتر از این ارتقا دهید. یا World of Warcraft که در آن نمی توانید با بازیکنان دیگر همکاری کنید. آیا این هنوز سکسی به نظر می رسد؟”
خوب، اینطور نیست. تهدید به مرگ در یک بازی ما را تشویق می کند که نمردیم. گزارش کار پر از وظایف نه تنها به عنوان یک یادآوری، بلکه یک سیستم پاداش نیز عمل می کند: یک کار تکمیل شده ناپدید می شود یا علامت گذاری می شود، که گاهی اوقات لبخندی شاد بر لبان ما می نشاند. انجام شد، هدف به دست آمد! آیا این دقیقا همان چیزی نیست که ما در مورد برخی از بازی ها خیلی دوست داریم؟
عشق به بازیGeRannyMo در ادامه به من می گوید که در این مورد می توان آن را به طور خشک به سه جزء اساسی یک نظریه از روانشناسی باستان تقسیم کرد:
«از علم یا آنچه که نظریه خود تعیینی نامیده می شود معلوم است که تقریباً است 3 تزئینات اساسی چرا ما بازی ها را خیلی دوست داریم: 1. کارایی: ما می توانیم مهارت های خود را آزمایش کنیم و نشان دهیم که چه کاری می توانیم انجام دهیم و پیشرفت کنیم. 2. خودمختاری: این به ما بستگی دارد که چقدر خوب بازی کنیم و تعیین می کنیم که کجا برویم. 3. یکپارچگی اجتماعی: ما به عنوان موجودات اجتماعی انسان، زمانی احساس راحتی می کنیم که بتوانیم با دیگران بازی کنیم و حتی خود را به صورت گروهی سازماندهی کنیم.“
پس طراحی خوب بازی پر از ترفندهای روانشناختی است که در پشت دنیای بازی نهفته است و شما را خوشحال می کند؟ اینها همیشه اهداف عالی نیستند. برخی از مکانیک های بازی نیز در نظر گرفته شده اند تا شما را تا زمانی که ممکن است در بازی نگه دارند. GeRannyMo در مورد اهداف میانی در تعقیب صحبت می کند که به ما این احساس را می دهد که در حال پیشرفت مداوم هستیم – و دقیقاً به همین دلیل است که نمی خواهیم متوقف شویم:
«به اصطلاح اثر پیشرفت با استعداد پشت این کار است، محققان نشان دادهاند که ما وقتی احساس میکنیم که در میانه کار هستیم و به اهداف متوسطی دست یافتهایم، با جدیت بیشتری وظایف را دنبال میکنیم. بنابراین، اگر طراحان بازی سیگنالهای خوبی به ما بدهند مبنی بر اینکه ما با موفقیت و پیوسته به سمت هدف واقعی خود حرکت میکنیم، مدت بیشتری روی توپ میمانیم. مثال مورد علاقه من در این مورد Zelda: Ocarina of Time است – اگر در منو ببینید که فقط یک قطعه قلب را از دست داده اید، بیشتر مشتاق جستجو خواهید بود تا اینکه هر چهار قطعه قلب هنوز گم شده باشند.
ادامه بده، به بازی ادامه بده! پس از همه، این چیزی است که مانند آن است اصلاً ناتوانی در توقف به خودی خود چیز بدی نیست. اما اگر بازی در ابتدا شما را خوشحال کند و سپس ناگهان از شما پول بخواهد چه؟
شما همچنین ممکن است علاقه مند باشید:
… اما نه چندان جالب!
خب، دستکاری به دلیلی بار معنایی منفی دارد. از آنجا که وقتی یک بازی سرگرم کننده می شود – بله، شاید آنقدر سرگرم کننده است که نمی خواهید آن را متوقف کنید – چرا نمی توانید به طور مداوم از آن درآمد کسب کنید؟ بازی های تک نفره بدون مکانیک پول واقعی از همان ابتدا قابل بحث نیستند: زیرا یک بار خریداری می شوند و تمام. اگر گیم پلی بازی به قدری خوب است که تا ساعات ابتدایی بامداد به کندوکاو در بازی بپردازید، حتی بهتر است.
از طرف دیگر بازی های رایگان؟ احتمالاً یک یا دو بار متوجه آن شده اید: در اینجا، مکانیسم های بسیار خاص گاهی اوقات تضمین می کنند که … شاید … چند یورو (یا بیشتر) خرج کنید:
«در ابتدای بازیهایی از این دست موفقیت هایی وجود دارد و ما واقعاً دوست داریم بازی کنیم، اما به تدریج بازی سخت تر می شود و باید پول سرمایه گذاری کنیدبرای پیشرفت سریعتر در بازی. طراحان بازی در اینجا با آن بازی می کنند سطح دوپامین در مغز ما، مسئول تجربه شادی است – و ما این احساس را دوست داریم، به همین دلیل است که آن را می خواهیم!“
… یا یک بازی مانند هری پاتر: رمز و راز هاگوارتز به سادگی در وسط یک صحنه پر آدرنالین متوقف می شود و برای ادامه درخواست پول می کند. هوم:
وقتی هری پاتر: رمز و راز هاگوارتز منتشر شد، بدون شک چندین استراتژی ارائه کرد که باعث می شد شما چند یورو سرمایه گذاری کنید. و بله: شما می توانید کل بازی را بدون صرف هیچ هزینه ای کامل کنید – اگر می خواهید ساعت ها بعد از هر ماموریت یا حتی در وسط منتظر بمانید. اگر.
شما آن را انجام دهید. ما آن را انجام می دهیم. اما در واقع این اصلا ضروری نیست:
بازی ها می دانند که چگونه می توانند بر ما تأثیر بگذارند. این بیشتر چیز خوبی است، زیرا در غیر این صورت باید با گیمپلی خستهکننده و مکانیکهای گیمپلی دست و پنجه نرم کنیم که سرگرمکننده نیستند. گاهی اوقات چیزهای خاصی برای سال ها در وجود ما ریشه دوانده است تا بدانیم: بله، اگر یک بشکه قرمز وجود داشته باشد، ممکن است منفجر شود! به هر حال، خنده دار است که یک تیتر از عادت های ما برای فریب دادن ما سوء استفاده می کند: اوه، فکر کردی بشکه قرمز قرار است منفجر شود؟ چون همه جا همینطوره؟ خب فکر کنم گولت زدیم! هاها!